حضرت سلیمان در بیان برخی از علومی که نصیب وی و پدر بزرگوارش حضرت داود شده میفرماید: "یا ایها الناس عُلِّمنا منطق الطیر و أُوتینا من کل شیء ان هذا لهو الفضل المبین"(1)؛ ما زبان و منطق پرندهها را میدانیم. خداوند آنچه را لازمه ارشاد و هدایت در این نظام است به ما داده است، چه در مسایل تشریع و چه در مسایل تکوین، و بسیاری از امور را مسخّر ما کرده است و این فضلی آشکار است.
در قیامت آنگاه که انسانها از شهادت اعضا و جوارح تعّجب کرده، از آنها میپرسند: چرا علیه ما گواهی دادهاید؟ میگویند: خدایی که همه چیز را به سخن درآورد، ما را گویا کرده است: "و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذّی انطق کل شیء."(2) معلوم میشود نطق خاصی است که خدای سبحان با آن نطق موجودات را اِنطاق میکند.
پس غیر از آن اصوات و علایم و شواهدی که نشانه امور مشخصی است، منطقی هم هست که موجودات عالم از آن برخوردارند، لیکن فهم آن نصیب افراد عادّی نیست، چنانکه تحصیل آن با "علمالدراسه" میسور نیست. سلیمان و داود منطق الطیر را میدانستند اما نه به این معنا که تنها از علایم و رفتار حیوانات، پی به مقاصدشان ببرند، بلکه افکار و اندیشههای حیوانات را هم به وسیله حروف یا غیر حروف تشخیص میدادند. نمونههایش داستان "نمل" و "هدهد" است.
سلیمان و داود(علیهماالسلام) از استدلال، طرز تفکر و اندیشههای این حیوانات با خبر بودند، ولی ما انسانهای عادی، چون اعضا و جوارح و مشاعرمان به گناه آلوده است نسبت به این علوم و عوالم محروم و نامحرمیم. نه این که کسی جلوی مدارک و مشاعر ما را گرفته، یا خداوند بر چهره و جمالِ آفرینش پرده آویخته باشد، بلکه این پرده که تار و پود آن گناهان است دستباف خود ماست که بر دیدگان خود آویختهایم.
این گناه است که پردهی چشم و گوش شده و موجب ناشنوایی و نابینایی آنهاست . اگر گناه نکنیم این پردهها رقیق شده و کم کم برطرف میگردد و ما هم آنچه را دیگران شنیده و دیدهاند، می شنویم و میبینیم. آنگاه معلوم میشود که در شنیدن تسبیح جهان آفرینش و مشاهدهی جمال طبیعت، چه لذّتی است. ما چون آن لذّتها را نچشیدیم، خود را در لذایذ موهوم سرگرم کردهایم.
خداوند در قصه سلیمان(علیهالسلام) میفرماید: "و حشر لسلیمان جنوده من الجن والانس والطیر فهم یوزعون"(3)؛ همه سپاه و ستاد سلیمان برای او محشور و مجموع بودند. جمع کردن چیزی را با قدرت، فشار و سلطه، حشر گویند. در قیامت که روز حشر است، همه با فشار از جای خود کنده شده، به پیشگاه خداوند و صحنهی قیامت احضار و کشانده میشوند. راز این که در این آیه کریمه، ابتدا نام جنّ آمده، آن است که تسخیر و حشر جن دشوارتر از تسخیر و حشر انس است، زیرا اِنس زودتر اُنس میگیرد. حشر همگان برای سلیمان به این گونه است که هر کدام در جای معین قرار گرفته، با آرایش و هماهنگی خاص حرکت میکردند، تا آن که به سرزمینی رسیدند که مورچگان در آن به سر میبردند، مورچهای به دیگر مورها گفت:
ادامه مطلب ...